اصولا تو کارام آروم هستم مگر آنکه یه زمانی دیگه از محدود من خارج بشن و اون موقع طوفانی میشم ! عجیب هم
رفتم صحبت کردم هی میگفت نه نمیشه و اینا منم اصولاً اهل داد زدن نیستم همیشه از شیوه آروم باش حتی اگه زد تو گوش ات، خودش پشیمون میشه استفاده میکنم .
خلاصه حل شد :)
من دوباره اومده بودم یهو مدیره گفت وای این دختر قبل شما اومد چرا اینجوری بود؟!
منم لبخندی زدم ، البته داشت تعریف مو پیش خانمه میکرد که این خانم مؤدب و اینا خخخ
اینقدر با عزت و احترام باهام رفتار کرد دوستم تعجب کرده بود
+این روزا که حوصله ندارم نمیدونم چرا همه اینقدر مهربون باهام شدن؟؟؟
++تا امروز هنوز نرفتم ، نمیدونم میترسم برم بگه نمیشه
+++ منو دیده میگه : میخوایم شوهرت بدیم با لبخند شیطانی !
بعد منم چهره ام اینجوریه
نظرتون چیه بگم این بازی کثیف رو تموم کنید خودم همه چیز رو میدونم ؟
واقعا شوهر کردن اینقدر برای اینا مهمه ؟
من شاید از یه لحاظ بگم خوبه,, اونم زمانی که هوا تاریک شده حواسش بهم باشه همینه!
من درگیر کجا هستم اینا در چه منظومه ای سیر میکنن
ولمم نمیکنن ، دیگه این سری زن یکی از اقوام منو به یه نفر معرفی کرده
آقا منو ول کنید من نمیدونم چی از جونم میخوان
++++ آره میخوام لج کنم چه جوریه که من هر چیزی میخوام نمیشه منم میخوام همین کار رو کنم!!!
درباره این سایت