یادم پارسال گفتم منو قبول کن بذار قبول بشم واسه اولین بار برم دانشکده پزشکی !ق
قبول نشدم خیلی هم ناراحت شدم باوجود اینکه خوب که چه عرض کنم عالی خونده بودم اما نشد. !
پارسال گذشت و امسال منو با یه شرایط عالی ترررررر فرستادی دانشکده پزشکی کلی هم خوش گذشت حالا میخوای دوباره منو بفرستی !
نمیدونم شاید اگه بگم کاش قبول بشم برم تهران ، قبول نشم و به خواهی از طریق اون پروژه بینالملی منو ببری :|
اما من الان میخوام قبول شم ( چه بچه لجبازیم)
نمیدونم اگه کلا قبول نشدم به خاطر چیه ؟! کدوم مسیر تغییر کرده کجا قرار برم؟!
شاید میخوای برم خارج ، شاید اگه اون مسیر رفته بودم تو فکرمم نمی رفت این چیزا
فقط تنها چیزی که برام عجیب چرا اینقدر دلت میخواد، ازدواج کنم
باور کن خوبم یعنی بهتر از این نمیشه
البته اگه الان بود حتما مجبورش میکردم باهام المپیاد بخونه تا قبول شم
اگه از این لحاظ میگی تا حدودی باهات موافقم اما در مورد موارد دیگه کلا مخالفم :)
پ.ن :تازه دیشب داشتم از ترس غش میکردم خخخخ صدای هیولا میومد مثل فیلم ترسناک ها اما من شجاع تر از اینا هستم ( دروغ میگه ) نگران نباش! « فکر کنم از ترس خوابیدم »
+دیگه دست خودته میدونم خیلی چیزا دیگه هم میدونم اما نمیدونم میخوای واسه این چی کار کنی!
جمله مثبت : تو انرژی مثبتی
سوالم اینکه من کجا انرژی مثبتم؟
منو دیده میگه وای چقدر کوچولو و بچه هستی ؟ متولد چندی ؟
یعنی یه جور گفت کوچولو یه لحظه فکر کردم از این نی نی های دو سه روز هستم
+ وقتی گفت اذیتش نکنید بادیگارد یکی دو تا که ندارم ( چی فکر کردین :)
تنها صحنه جالب اینجا بود در رو زد گفت کی اذیت دختر من کرده؟
بنده های خدا شوخی کرده بودن همشون هم ترسیده بودن هم بعدش کلی خندیدن
آن فرد کسی نبود جز استادِ جراحان و فوق تخصص
درباره این سایت